بسم الله الرحمن الرحیم
سهم ما از جبهه علمی انقلاب اسلامی، حرکت در مسیر دستیابی به مکتب علمی مدیریت جهادی تعریف شده و حیطه مطالعه و بررسی خود را دوران بینظیر دفاع مقدس محدود کرده ایم. دورانی که اگر خوب مورد مداقه قرار گیرد، مبنای ایده آلی برای نشر و گسترش فرهنگ و ارزشهای دینی و انقلاب اسلامی در جامعه و جهان در قالب ادبیات علمی خواهد بود و مباحث مدیریتی جنگ از جذابترین و در عین حال عجیبترین بخشهای این دوران خواهد بود.
اما متأسفانه علیرغم تأکیدات مکرر مقام معظم رهبری (دام ظله العالی) در بهره گیری از گنج عظیم دفاع مقدس و برجسته نمودن شاخص شهید، جهاد و شهادت، اقدامات مؤثری از سوی دستگاههای مسئول صورت نپذیرفته است.
در حال حاضر پژوهشهای پراکنده ای درباره مدیریت دفاع مقدس شده اما مروری کوتاه بر این پژوهشها نشان میدهد که علاوه بر ضعف محتوایی و ظاهری برخی از آثار، مهمترین چالش این پژوهشها، سردرگمی و متفرق بودن موضوعات و نداشتن ارتباط و همبستگی جهت تدوین یک مجموعه قابل عرضه به جامعه علمی است.
انجام هر فعالیتهای هدفمند، اگر بر اساس یک نگاه راهبردی و طبق یک نقشه راه معین نباشد، محکوم به شکست یا حداقل سرگردانی و تأخیر در وصول به نتایج (آنهم به صورت ناقص) است. برای حرکت درست و اصولی در جهت دستیابی به مکتب مدیریت جهادی و عرضه آن در قالب آثار علمی، ضروری است نقشه راه مطالعات مدیریتی دفاع مقدس طراحی شود تا با ترسیم اصول، اهداف و روشهای مدنظر، به چارچوب منطقی برای هدایت و ساماندهی تحقیقات مدیریتی دفاع مقدس بپردازیم. اساس این چارچوب کلی را بیانات راهبردی مقام معظم رهبری در حوزه دفاع مقدس تشکیل میدهد.
"وقتى فکر داریم، وقتى نقشهى راه داریم، میتوانیم هدفهامان را ترسیم کنیم، میتوانیم بایستیم ... در درجهى اول این است که ما فکر و نقشهى راه و ایدئولوژى داشته باشیم؛ بدانیم چه کار میخواهیم بکنیم."
بیانات در دیدار شرکتکنندگان در اجلاس جهانی اساتید دانشگاههاى جهان اسلام و بیدارى اسلامى، 21/09/1391
با توجه به در دست تدوین بودن این نقشه راه مطالعاتی، بخشهایی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در این خصوص منتشر خواهد شد.
این بیانات به مرور تکمیل خواهد شد.
یکى از کارهایى که بهنظر من فرض و واجب است، این است که شما جوانها لااقل تاریخ جنگ را بخوانید؛ حالا تاریخ انقلاب، یک خرده دورتر است، تاریخ جنگ را که نزدیکتر است، ببینید. قضایاى جنگ را بدانید. از آنچه که در دوران هشت سال دفاع مقدس در ایران اتفاق افتاده، مطلع بشوید.
بیانات در دیدار شرکتکنندگان در همایش آسیبشناسى انقلاب، 15/12/1377
اینها (کارهای پژوهشی دفاع مقدس و ادبیات انقلاب اسلامی و کتابهای خاطرات جنگ) باید برود جزو کارهای پژوهشی دانشجوها قرار بگیرد؛ در این زمینه باید پایاننامههای فراوان نوشته شود؛ در کارگاههای تحقیقاتی وارد و علمی بشود؛ در کتابهای درسی دانشگاهها وارد بشود؛ برای این واحدهای درسی قرار داده شود؛ اینها حتما لازم است. بروید سراغ این که یک بخشی از این دانشگاه را منحصر کنید در همین رشتههای مربوط به ادبیات مقاومت و ادبیات انقلاب.
بیانات در تاریخ 23/02/1392
بهخاطر اینکه همّت گماشتید براى بزرگداشت کسانى که حقّاً و انصافاً سرآمدان مردم روزگار ما به حساب مىآیند؛ یعنى شهدا و مجاهدان. خود این کار بسیار باارزش است؛ بزرگداشت شهیدان، احیاى نام آنان، تحقیق در مورد کارهاى آنها، تولید آثار مکتوب و تصویرى و صوتى و امثال اینها از زندگى آنها و از اقدامات و جهاد آنها، کارهاى بسیار باارزشى است... منتها توجّه کنید که عمیق انجام بگیرد این کارها؛ یعنى صِرف تأمین یک عنوان نباشد، یعنى کاملاً با عمق، با فرصت، با دقّت، با وقتگذارى، با بهرهگیرى از هنر از یک سو، و روح تحقیق از سوى دیگر، انجام بگیرد تا ماندگار و اثرگذار باشد...
مسئلهى دفاع مقدّس علاوه بر اینکه یک آزمون بزرگى بود براى ملّت ایران، آزمونى هم بود براى بُروز استعدادها، هم استعداد اشخاص، هم استعداد مناطق کشور؛ حالا در مورد استعداد اشخاص به نظر من این نکتهى مهم و قابل توجّهى است که به آن توجّه نمیشود؛ یعنى از بس واضح است مورد غفلت قرار میگیرد، از کثرت وضوح مخفى میماند؛ و آن این است که این دفاع مقدّس وسیلهاى شد براى اینکه استعدادهاى مکنون(۳) در انسانها، به شکل عجیبى بُروز کند. مثلاً در سپاه، شما ملاحظه میکنید یک جوانى وارد میدان جنگ میشود و در حالى که از مسائل نظامى هیچ اطّلاعى ندارد و وارد نیست، در ظرف یک سال، یک سال و نیم، دو سال تبدیل میشود به یک استراتژیست نظامى؛ این خیلى مهم است. خب، شما الان در حالات شهدا و سرداران بزرگ و مانند اینها که نگاه میکنید، مثلاً فرض کنید شهید حسن باقرى منباب مثال، بلاشک یک طرّاح جنگى است. هرکس منکر این معنا باشد، اطّلاع ندارد؛ والّا کسى اطّلاع داشته باشد، خواهد دید که واقعاً این جوان بیست و چند ساله یک طرّاح جنگ است. کِى؟ در سال ۱۳۶۱؛ کِى وارد جنگ شده است؟ در سال ۱۳۵۹. این مسیرِ حرکت از یک سرباز صفر به یک استراتژیست نظامى، یک حرکت بیست ساله، بیست و پنج ساله است؛ این جوان در ظرف دو سال این حرکت را کرده است! این خیلى نکتهى مهمّى است... مثلاً شهید باکرى؛ ایشان در آغاز جنگ یک جوان دانشجو است که تازه فارغالتّحصیل شده؛ حالا چند ماه یا یک مدّتى هم در پادگانها گذرانده، بعد هم به دستور امام که [ گفتند] از پادگانها بیایید بیرون، آمده بیرون؛ مثلاً مهر ماه سال ۵۹ شهید باکرى یک چنین حالتى دارد. بعد شما نگاه کنید در عملیّات بیتالمقدّس، در عملیّات خیبر، قبل آن در عملیّات فتحالمبین، این جوان یک فرماندهى زبدهى نظامى است که میتواند یک لشکر را، در بعضى جاها یک قرارگاه را حرکت بدهد و هدایت کند و کار کند. این عجیب نیست؟ این معجزه نیست؟ اینها معجزهى انقلاب است. این در مورد بُروز شخصیّتها؛ حالا در این زمینه حرف زیاد است، منتها عرض کردم این مطالبى است که از بس روشن است مورد غفلت قرار گرفته؛ یعنى کسى توجّه به این [ مطلب] نمیکند که اینها که بودند؟ چه بودند؟ یک جوان بیستوهفت بیستوهشت ساله و حدّاکثر سى ساله در وقت شهادت، و در اوج توانایىهاى نظامى یک انسان، یک جوان؛ او از کجا شروع کرد که به اینجا رسید؟ در چه مدّتى به اینجا رسید؟ این خیلى مهم است.
بیانات در دیدار اعضاى ستاد برگزارى بزرگداشت سرداران و ده هزار شهید استان مازندران، 25/09/1392
من مشتاقم که جوانهاى ما قصهى جنگ تحمیلى هشت ساله را بدانند که چه بود. این را بارها گفتهایم؛ افراد هم گفتهاند و تشریح کردهاند؛ اما یک نگاه کلان به این هشت سال، با اطلاع از جزئیاتى که وجود داشته است، خیلى براى برنامهریزى آیندهى جوان در روزگار ما مهم است. خوشبختانه کتابهاى خوبى هم نوشته شده است. من با اینکه وقت زیادى ندارم، بسیارى از کتابهائى را که در باب مسائل دفاع مقدس هست، نگاه میکنم؛ براى خود من مفید است. این کتابها را بخوانید، بدانید، ببینید؛ شرح حال این جوانهاى برجسته را بشناسید. تعدادى از این جوانهاى برجستهى میدان جنگ، همان کسانى بودند که در روز سیزده آبان، آن حماسهى بزرگ را آفریدند، بعد هم رفتند توى میدان جنگ. بسیارى از آنها امروز جزو چهرههاى ماندگارِ واقعىِ تاریخ ما هستند. احساس مسئولیت، این است.
بیانات در دیدار جمعى از دانشآموزان و دانشجویان در آستانهى سالروز سیزده آبان، 08/08/1387
در همه کشورها و میان همه ملتها هم اینگونه است که اگر قرار باشد جهاد معناى حقیقى به خود بگیرد، باید در آن، موجودهاى الگو و انسانهاى نماد وجود داشته باشند؛ بدون نماد و بدون الگو نمىشود. خیلى از جوانان مثل یک لشکر تمام نشدنى خدا، از کتم عدم به وجود مىآیند و وارد صحنه جامعه مىشوند. در بعضى از کشورها - مثل وضع کنونى کشور ما - بیشتر و در بعضى از کشورها کمتر. فقط با کتاب نمىشود به اینها گفت که در راه شرف و در راه آرزوهاى بزرگ انسانى و در راه اهداف والا و در یک کلمه جامعِ کاملِ درست، در راه خدا جهاد کنید. علاوه بر گفتن، به نمونه و الگو احتیاج دارند. افتخار سپاه پاسداران این است که در درون خود از این الگوها، فراوان و بىنهایت دارد؛ همین سرداران، همین فرماندهان، همین عناصر گوناگون، همین جوانان پاک و نورانى؛ همانهایى که امامِ نور آرزو مىکرد که یکى از آنها باشد؛ همانهایى که در دوران جنگ، تا هرجا و در هر خانهاى که عطر معنویت آنها و کلام آنها مىرفت، آن خانه از لحاظ معنوى، پُرفروغ و آباد بود؛ همانهایى که امام پیدایششان را «فتحالفتوح» انقلاب اسلامى دانست.
در صدر اسلام، فتحالفتوح، یک حادثه نظامى بود. مسلمانان مدّت زمانى در منطقهاى از مناطق شرقىِ آن روزِ میدانگاه جنگ و غربىِ امروز ایران، معطّل شدند تا توانستند چند دژ را بگیرند. وقتى گرفتند، گفتند این «فتحالفتوح» است. امروز هم در تاریخ، فتح «نهاوند» و «جلولا»، به نام «فتحالفتوح» خوانده مىشود؛ یعنى یک حادثه نظامى. امام ما فرمود فتحالفتوحِ انقلاب اسلامى، نه یک حادثه نظامى که یک حادثه انسانى است؛ یعنى پیدایش این جوانان، خلقِ این انسانهاى نورانى، بیرون آمدن فرشتگان از دنیایى که جز اهریمن در مناطق مختلفِ جوانانه آن به چشم نمىخورد و نمىخورَد. امروز تا حدودى در گوشههایى از دنیا جلوههاى نورانى دوباره پیدا مىشود. فتحالفتوح، این جوانان بودند؛ همین سرداران شهیدى که این لشکر را به وجود آوردند؛ همین سردار «على فضلى»؛ همین سردار «ناصح»؛ همین جوانان مؤمن و همین نورانیهایى که نورانیّت آنها مىتواند دلهایى را روشن کند. اینها مایه شرفند؛ اینها مایه عزّتند. براى یک کشور، داشتن اینها افتخار است؛ بردن نامشان افتخار است؛ تکرار یادشان افتخار است؛ ادامهى راهشان افتخار است.
بیانات در مراسم صبحگاه لشکر سیدالشهداء(ع)، 1377/07/2