مدیریت جهادی ضرورتی در راه توسعهیافتگی
| دوشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۵۲ ب.ظ
گفتوگو با دکتر سیامک حاجی یخچالی مدیر گروه MBA دانشکده صنایع دانشگاه تهران (بازنشر مصاحبه)
در گفتوگویی با دکتر سیامک حاجی یخچالی مدیر گروه MBA دانشکده مهندسی صنایع دانشگاه تهران برخی از ابعاد مدیریتی کشور با نگاه ویژه به مدیریت جهادی و ضرورتهای آن در دستیابی کشور به اهداف برنامههای کلان کشور مورد بررسی قرار گرفت.
برای شروع گفتوگو، جایگاه مدیریت را جهت دستیابی به اهداف برنامههای کلان یک کشور در مسیر توسعه تبیین کنید.
به نظر من بسیاری از مشکلاتی که هر کشوری دارد ناشی از سوءمدیریت در عرصههای مختلف است. اگر مدیریت خوبی وجود داشته باشد، هر کشوری میتواند از منابع به بهترین شکل بهره گیرد و پروژههای آن کشور به نتایج مطلوب میرسد و میتواند اثربخشی بیشتری داشته باشد. پاسخ این سوال روشن است، ضربههایی که بر پیکره هر کشوری وارد میشود ناشی از فقدان مدیریت کارآمد است. در اثر مدیریت مناسب دستیابی به منافع بیشتر میسر میشود. کشورهای موفق، کشورهایی بودند که مدیریت موفقی داشتند. برای مثال کشورهایی هستند که از نظر منابع انرژی و معدنی و نیروی کار در سطح پایینی قرار دارند اما در رتبههای برتر رشد اقتصادی هستند که این امر نشان از مدیریتی موفق در اداره آن کشور بوده است.
کشوری با شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران برای تبدیل شدن به کشوری توسعه یافته نیازمند چه نوع نگاه مدیریتی است؟
من ترجیح میدهم در مورد تمامی حوزههای مدیریتی اظهارنظر نکنم اما در حوزه خاص تخصصی خودم یعنی مدیریت پروژه باید بگویم که این نگاه وجود دارد که اگر ما دانش مدیریت پروژه را نهادینه کنیم و مدیران پروژهها با این دانش آشنا بشوند، مسیر توسعه هموار میشود؛ در واقع باید الگوی دانش محور در دستور کار قرار گیرد.
بهعبارتی اینگونه نباشد که افراد تنها براساس تجربه و آزمون و خطا، روند امور را اداره کنند. باید در کشور مراکزی داشته باشیم که تجربههای موفق مدیریت را جمعآوری کنند تا مدیران بعدی از تجارب مدیران قبلی بهرهمند شوند.
تا چه اندازه میتوان توجه به مدیریت جهادی را برای تحقق اهداف برنامههای کلان کشور، ضروری دانست؟
موضوع مدیریت جهادی با نگاهی به زمان جنگ تحمیلی مورد بررسی قرار میگیرد. در دوران جنگ ما توانستیم با منابع محدود، کارهای بزرگی انجام دهیم که میتوان از آن بهعنوان مدیریت جهادی یاد کرد. در حال حاضر نیز ما میتوانیم این الگو را برای تحقق اهداف کشور استفاده کنیم.
چه نقطه اشتراکی بین دوران جنگ ایران و عراق با حال حاضر وجود دارد که ضرورت بهره گیری از مدیریت جهادی را نشان میدهد؟
یکی از ویژگیهای اشتراک زمان حال با دوران جنگ، مسئله تحریمهاست و میتوان گفت بخش زیادی از محدودیتهای آن دوره همچنان وجود دارد، البته از نظر بحث فرهنگی و فضای جامعه تغییرات اساسی به وجود آمده است برای تطابق مدیریت جهادی با مولفههای امروز کشورمان باید ویژگیها و تفاوتهای آن دوره شناسایی شود.
الگوی مدیریت جهادی دارای چه شاخصها و مولفههایی است؟
بهنظر من یکی از ویژگیهای مدیریت جهادی، بومی بودن آن و شکل گیری متناسب با بسترهای کشور است و این مسئله مزیتی است که نسبت به الگوی وارداتی دارد.
ویژگی دیگر آن، آزمایش شدن این الگو در دورهای از تاریخ کشور و مشاهده نتایج آن است. ویژگی دیگر، نگاه ویژه مدیریت جهادی به افراد و نیروی انسانی است. شور و انگیزهای که مدیریت جهادی در افراد ایجاد میکند و توجه به خواستهها و نیازهای آنها از جمله مواردی است که در مدیریت جهادی جایگاه ویژهای دارد که البته در الگوهای مدیریت روز دنیا نیز دیده میشود اما در مدیریت جهادی این مسئله در بستر فرهنگی خاصی شکل گرفته است.
آیا مدیریت جهادی در نقطه مقابل مدیریت علمی قرار دارد؟ پیوند مدیریت جهادی با مدیریت علمی به چه صورت است؟
زمان جنگ هر عملیات نظامی به صورت پروژههایی انجام شده است که مدیریت اعمال شده بر آنها نتایج مطلوبی را داشته است.
در حال حاضر مسئلهای که وجود دارد بیتوجهی به روشهای مدیریتی اعمال شده در زمان جنگ است به طوری که کار علمی مدون روی آن روشها برای بهره گیری از نقاط کارآمدشان صورت نگرفته است اگر این کار انجام میشد امکان ارزیابی آنها با روشهای علمی نوین وجود داشت. اما در مجموع بهنظر من روشهای مدیریتی جهادی به هیچ عنوان در تضاد با اصول مدیریت علمی نیست.
اگر کار علمی دقیقی روی مدیریت جهادی صورت گیرد و بستری را ایجاد کند که ایدهپردازی صورت گیرد و از مدیریت زمان جنگ برای مدیریت امروز کشور استفاده و به صورت روشهای علمی تبیین شود، میتوان از مولفههای مطابق با مدیریت علمی بهره جست.
با توجه به تخصص شما در مدیریت پروژهها، آیا مدیریت جهادی زمان جنگ رابطهای با مدیریت پروژهها داشت؟
ما تعریفی از پروژه داریم، پروژهها موقتی هستند، شروع و پایان مشخص دارند، نتیجه منحصر به فرد دارند و عدم قطعیت در آنها دیده میشود. اگر مجموعهای از این ویژگیها وجود داشته باشد ما میگوییم مسئلهای که با آن مواجهیم پروژه است و ما میتوانیم از ابزارهای مدیریت پروژه استفاده کنیم. در زمان جنگ هر عملیات نظامیای ویژگی یک پروژه را دارا بود. ما در جنگ مدیریت پروژههای مختلف را داشتیم و مجموعه عملیاتهای زمان جنگ هدف مشخصی را دنبال میکردند به طوری که در زمان جنگ مدیریت طرح وجود داشت.
باید به این مسئله دقت شود که هر عملیات نظامی یک پروژه بوده است و باید در نگاه جدید به مدیریت جهادی، مدیریت پروژههای زمان جنگ را بررسی کنیم تا بتوانیم تطابق آن را با مدیریت علمی مورد بازبینی قرار دهیم.
برای رسیدن به اهداف اسناد بالادستی کشور مثل سند چشمانداز ۱۴۰۴، مدیریت جهادی تا چه اندازه میتواند نقش موثر داشته باشد؟
ما در مدیریت، مبحثی به نام مدیریت Portfolio یا مدیریت سبد داریم که ارتباط بین استراتژیها و چشماندازها را با پروژهها برقرار میکند درواقع برای رسیدن به چشماندازها باید پروژههایی هم راستای با استراتژیها تعریف شود.
این پروژهها باید به درستی اجرا شود. اگر مدیریت جهادی بتواند موجب شود تا پروژههایی که در راستای استراتژی وجود دارند، به درستی اجرا شوند کمک بزرگی به تحقق استراتژیها در چشمانداز ۱۴۰۴ میکند. مدیریت جهادی اگر بتواند الگوی مناسبی برای مدیریت پروژهها ارائه دهد در تحقق و دست یافتن به اهداف سند چشمانداز کشور کمک شایانی کرده است.
در مدیریت جهادی، نگاه به نیروی انسانی برای تحقق اهداف یک نظام کارآمد چگونه است؟
بهنظر من باید الگوی مدیریت جهادی بهخوبی تبیین شود و این مهم، از طریق برگزاری همایشها و نشستهای تخصصی حاصل میشود تا صاحبنظران و اندیشمندان حوزه مدیریت ابعاد مهم آن را مورد بررسی قرار دهند و بستری فراهم شود تا جمعبندی درستی از رویکردهای مدیریت جهادی به دست آید.
به اعتقاد من یکی از ارکان مدیریت جهادی توجه به افراد است البته همچنان نیاز به بررسی دقیق دارد. تاثیر افراد در این مدیریت بسیار زیاد است. این مدیریت همیشه متکی بر نیروی انسانی است و در افراد ایجاد انگیزه میکند و از طریق رهبری افراد میتواند به اهداف خود دست پیدا میکند.
به نظر شما آسیبهایی که مدیریت جهادی ممکن است به آن دچار شود، در چه مولفههایی میتواند بروز کند؟
به نظر من مدیریت جهادی قبل از آنکه پیاده شود در معرض این آسیب قرار دارد که به خوبی تبیین نشود و مولفهها و شاخصههای آن مورد بازبینی قرار نگیرد. مسئله دیگر در نظر گرفتن ابعاد فرهنگی و تفاوت آن با زمان جنگ است، در واقع باید مقایسهای در بستر فرهنگی و روحیات آن زمان با حال حاضر صورت گیرد. اگر مدیریت جهادی را آسیبشناسی نکنیم امکان دارد که نقطه مقابل آن چیزی که هدف مدیریت جهادی است اجرا شود.
برای جلوگیری از این آسیبها چه میتوان کرد؟
به نظر من برگزاری محفلهای هماندیشی، همایشها و کنفرانسهایی با موضوع مدیریت جهادی میتواند به تبیین جایگاه مدیریت جهادی در سطوح مختلف مدیریت کشور کمک کند تا دیدگاههای صاحبنظران نسبت به این موضوع مطرح شود. همچنین کسانی که در دوران جنگ سمتهای مدیریتی داشتند باید تجارب خود را با حضور اندیشمندان و صاحبنظران عرصه مدیریت ارائه دهند و از نتیجه چنین هماندیشیهایی میتوان مسیر توسعه کشور را هموار ساخت.
منبع : روحالله سپندارند "تهرانامروز"