بازخوانی یک یادداشت از دکتر حسن بنیانیان: درسهای مدیریتی ناشناخته از دفاع مقدس
یکی از زوایای ناشناخته دفاع مقدس، درسهای مدیریتی نهفته در روابط انسانی و فرایندهای مدیریتی این حادثه است که میتواند منبع خلق و تکمیل نظریههای جدید مدیریتی باشد. برای شناخت این درسها، علاوه بر داشتن تجربه مدیریتی در سازمانهای پیچیدهای که باورها و اعتقادات انسانها در کنار دانش و مهارت آنها نقش ایفا میکند، باید شناخت نسبی نیز از نظریههای علمی مدیریت وجود داشته باشد.
توضیح فشردهای که میتوان در این نوشته محدود داد این است، که بسیاری از مدیران اهل اندیشه و صاحبنظران عرصه مدیریت در جستجوی پاسخ این سئوال هستند، که چگونه میتوان در جامعه اسلامی در مجموعه سازمانهای دولتی و بخش خصوصی مدیریت کرد و انگیزه کار و تلاش سازنده را روزافزون نمود که حاصل کارکرد همه آنها، رشد توأمان اخلاق و معنویت در کنار سازندگی مادی جامعه باشد؟ به ترتیبی که تحقق اهداف فرهنگی مندرج در سند چشمانداز همزمان با اهداف اقتصادی و سیاسی جامعه تحقق یابد؟ علت طرح این سئوال این است که، وقتی نظریههای انگیزشی در مدیریتهای سازمانهای نوین، مورد مطالعه قرار گیرد. متوجه میشویم که تمامی نظریهها، از نظریههای قدیمیتر، مانند نظریه مازلو که نیازهای موثر در نظام انگیزش افراد را در پنج گروه، نیازهای فیزیولوژیک، نیازهای ایمنی، نیازهای به اجتماعی، نیاز به احترام، نیاز به خودشکوفائی طبقهبندی کرده است، تا نظریهها متاخر که عمدتاً پیرامون ایجاد تغییرات در نحوه انجام امور، مثل گوناگون کردن مهارت مشاغل، هویتدادن در طبقه خاص، اهمیت دادن به تکلیف، استقلال در کار، بازخوردگیری را مطرح کردهاند. همگی بر مبنای انسانی مادی تعریف شده که در تفکر لیبرالیسم غربی مورد پذیرش قرار گرفته است و اقدامات عملی آن بر این اساس نهفته است که در طول زندگی شاغل، نیازهای درونی فرد شناسائی و آنرا توسعه و تقویت نمایند، یعنی با روشهای متنوعی، باید نیازهای مادی فرد را توسعه داد و با تامین بخشی از آن نیازها، انگیزه کار بیشتر را در او ایجاد کرد و یا با تقویت احساس نیاز فرد به احترام و یا مشهورشدن در جامعه، انگیزه کار و تلاش او را مضاعف نمود.
بدیهی است اگر مجموعه وسیعی از سازمانهای یک جامعه با این روشهای انگیزشی کار کنند، باید انتظار داشته باشیم، بتدریج ارزشهای موجود در فرهنگ جامعه تغییرات اساسی نماید. بطوریکه محور تمامی تلاشهای افراد، پیرامون کسب ثروت سامان یابد و احترام افراد متناسب با بزرگی خانه، بالارفتن مدل ماشین، شیکبودن لباس، افزایش پیدا کند و مطرحشدن در افکار عمومی و به رخ کشیدن توانمندیهای خود از لوازم افزایش انگیزه تلقی گردد.
در چنین فضای فرهنگی، مفاهیمی چون، کسب رضایت الهی، اخلاص در عمل، خدمت به برادر مومن، کسب رزق حلال، برکت در مال و .... مفاهیمی کهنه و متعلق به فرهنگ گذشته تلقی میگردد، همانطور که متاسفانه آثار آن در جامعه پیدا شده و روز به روز در حال گسترش است و مشخص نیست براساس کدامین سازوکار فرهنگسازی میخواهیم در افقی بیستساله انسانهای موثر جامعه، مثل مدیران و کارشناسان درگیر در سازمانهای مختلف اجتماعی، افرادی متدینتر، با اخلاصتر، فداکارتر، عاشق خدمت به مردم بشوند؟
اینکه چه باید کرد تا در کنار تقویت و حفظ ارزشهای الهی و سرمایههای فرهنگی کشور، متناسب با مقتضیات زمان، سازمانهای کارآمدی برای برپائی تمدن اسلامی ایجاد شود؟ مستلزم خلق روشهای نوین مدیریت است که تجربه عملی و موفق آن در دفاع مقدس ما تجلی پیدا کرد، اما هیچگاه به عنوان درسی برای بازسازی جامعه اسلامی مدنظر قرار نگرفت.
مبنای فرایندهای مدیریتی در دفاع مقدس نه براساس پذیرش انسان مکتب اومانیست، که براساس انسان شکل گرفته در مکتب وحی بود که در کنار همه نیازهای مادی و طبیعی یک انسان، بواسطه اتصال به خالق و باور عمیق بر وجود قیامت، نظام انگیزشی کاملاً متفاوتی داشت و نگرش به نیازهای یک انسان معمولی در حد تامین نیازهای مادی و جلبنظر دیگران به عنوان ابزاری برای وصال به حق و کسب رضایت الهی مطرح میشد و انسانها در این محیط، متناسب با ظرفیتها و استعدادهای شخصی خود و طول زمانی که در این جامعه خاص حضور پیدا میکردند، از جهت رشد اخلاقی و معنوی روندی تکاملی را طی میکردند، درست برعکس انسانهائی که با نگرش اومانیستی گردهم آمده و در قالب سازمانهای نوین موجود در کشورهای توسعه یافته امروز، با یکدیگر تنظیم رابطه پیدا نمودهاند و روشهای مدیریتی به نحوی است که هرچقدر بیشتر حضور پیدا کنند بیشتر حس مالپرستی، نیاز به توجه دیگران و شهوت معروفیت پیدا میکنند.
با این توضیحات میتوان این نتیجه اجمالی را مطرح کرد که ما نمیتوانیم براساس نظریههای مدیریتی حاکم بر جوامع توسعهیافته موجود و تقلید از شکل و محتوای سازماندهی آنها، انتظار داشته باشیم از درون مجموعه عملکرد این سازمانها، انسانهائی مؤمن، مهذب، خدمتگزار و با کفایت تربیت شوند تا در افقی میانمدت، در کنار توسعه اقتصادی و گسترش رفاه مادی مردم، انتظار داشته باشیم انسانهائی دینمدار با محوریت ارزشهای اصیل اسلامی داشته باشیم.
اما در جریان تحولات دفاع مقدس، بدلیل حضور طبیعی انسانهای مومن و مهذب جامعه و به لطف درایت و هدایت امام راحل (ره)، بصورت طبیعی یک سازماندهی مناسب براساس انگیزش الهی و مقتضیات یک انسان مومن مدنظر اسلام ناب بوجود آمد و توانست عملی بودن این نظریهها را به اثبات برساند، لیکن متاسفانه، حضور گسترش وسیع سازمانهای بوروکراتیک به جا مانده از رژیم گذشته و جو قالب آنها در اداره کشور، اجازه نداد این تجربه جدید رشد و توسعه پیدا کند و به عنوان تجربهای تازه به ساختارهای جدید منتقل شود.
اینک که به لطف تحولات سیاسی، نسل تازه از مدیران دینمدار به صحنه آمدهاند، این انتظار میرود که در کنار اقدامات روبنائی برای اصلاح ظاهر جامعه، در حرکتی سازمانیافته و زیربنائی با انجام مطالعات میدانی و بهرهگیری از تجربه سازماندهی در دفاع مقدس، تحولات اساسی در حوزه سازماندهی انجام امور بوجود آید که البته این مسئله نیازمند طی کردن مسیری منطقی از انجام پژوهشهای کاربردی، بناکردن سازمانهای نمونه و اصلاح و پیرایش آنها و در نهایت توسعه آنها، میباشد.
طرح این مطلب خاص به عنوان نمونهای از درسهای ناشناخته از دفاع مقدس بود، باشد که نسل جوان در حال تحصیل، دفاع مقدس را به عنوان سرزمینی ناشناخته برای الگوسازی برای جامعه نمونه اسلامی، مورد کنکاشی عالمانه قرار دهند و سایر درسها را در قالب پایاننامهها و نظریههای تازه به نسل آینده جامعه ایران عرضه کنند.
منبع: سوره اندیشه، پاییز 1386، شماره 35